اینجا عرفات است … / راهی هموار که انسان را به بلندی «علّم الاسماء» می رساند

این مطلب را به اشتراک بگذارید:

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در print

تعداد بازدید: 1,023

خاطره اسماعیل پور معاون آموزشی قرارگاه فرهنگی – مذهبی شهدای کربلا استان کرمان و از فعالان فرهنگی شاخص استان کرمان دلنوشته ای زیبا درباره روز عرفه آماده کرده که با هم می خوانیم ….

بسم الله الرحمن الرحیم

این جا عرفات است، سرزمین اشک ها،بیت الحرام عبودیت و زمزم خلوص.
این جا، دل ها «هروله ی» قرب الهی دارند تا به «مقام ابراهیم» دست یابند
و آن سوتر، بیابان «خُم» نمایان است؛ همان جا که «غدیر»ی به وسعت سعادت انسان ها پدید آمد تا فرداها پویندگان حقیقت، در خَمِ غدیرِ خُم، راه را از بیراهه باز شناسند.

فاصله ی این دو وادی به اندازه ی یک لحظه فهمیدن است و یک «بَلی» گفتنِ دیگر
که با زمزمِ اشک، غبار «هوی»ها را شسته و با تبرِ عبودیت فریاد «منیّت»ها را بشکنند.

این جا لباس ها همه سفید است و دل ها همه بی رنگ.
و راز روسپیدی ِرنگ سفید، انفاق و ایثار… که با دست سخاوت، همه رنگ ها را می بخشد تا تنها یک رنگ برایش بماند، رنگ «بی رنگی» و «خلوص»

«آدم» شدن را تمرین می کنند انسان ها ؛ که حضرت آدم علیه السلام وقتی پای بر این وادی مقدس نهاد، هیچ تعلقی نداشت
پس، رمز آدم شدن، بی تعلّقی است؛ راهی هموار که انسان را به بلندی «علّم الاسماء» می رساند
اگر بفهمیم و بلی بگوییم و تلاش کنیم
**
یا نفهمیدند و بلی نگفتند، یا دست از تلاش کشیدند که :
حجّت خدا حجّ را واگذاشت تا کعبه ای دیگر بنا سازد؛
همان که دعای عرفه اش را بین راه می خواند…
و باد خبر شهادت سفیرش مسلم را همراه با بدعهدی کوفیان از سمت کوفه می آورد….
ابراهیمِ کربلا ، ولی ، مُحرِمِ حجّی دگر است؛ حجّی که از حلقوم اسماعیلش زمزمِ خون می جوشد و سعی صفا و مروه اش، هنگامه ی هروله ی «خیمه تا میدان» است.
عاشورا، عید قربان او شد .
و عرفه ی او «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّهَ إلَّا بِاللَِه»هایی که به شوق شهادت، به آسمان پر می کشد. وندایِ «هل من ناصرٍ ینصرنی» پیچیده در گوش زمان ؛ فریادی برای نجات بشریت از چاه بت ها و بتگرها.

آن روز از عرفه، پنجره ای باز شد
به عاشورا که نسیم دل انگیز عشق و ایثار و شهادت از آن می ورزد به روح بشریت
عرفه، آغاز «کلُّ یومٍ عاشورا» و «هیهات من الذّله» است.
عرفه یک خیمه مانده به «قتیل العبرات» و حسینیّه ی «ثاراللّه » است
عرفه ندبه گاهِ «السلام علی الشَّیْبِ الخضیب» و «الرحیل الرحیلِ» کاروان عاشقان است.
عرفه، پیوندِ حجّ، غدیر، عاشورا و ظهور است.
عرفه، پایگاه ابراهیم، مناجاتخانه ی محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، مقتلِ حسین علیه السلام و تجلی گاهِ مهدی(عج) است.
عرفه، باورگاهِ «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» است.
و اکنون…..
نمی دانم ولی معصوم زمان عج ندای «هل من ناصر ینصرنی » را در کدام سوی این صحرا به گوش زمان رسانده و خلوت کدام خیمه را محلّ جلوتِ خویش گردانیده است!.
نمی دانم کدام چشم، آشیانه ی تصویر فرزند فاطمه علیهاالسلام شده است!
نمی دانم یعقوبِ کدام کنعان، یوسف زهرا را به تماشا نشسته است!
نمی دانم کدام چشم آینه وار، صلابت او را به تحیّر نگریسته است!
و نمی دانم … کدام پرده، میانِ ما و او، حجاب شده است…

فقط فریاد میزنم….
ای طلوع و غروب عرفه! سلام ما را به مسافر همیشه ی خود برسانید و چشم به راهیِ ما را برای آن سوار عزیز غریب بازگو کنید!

اللّهُمَّ عَجِّل لِولیِّک الفَرجَ

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید